[اطلاعات شخصی افراد حذف شده است]
پایگاه اطلاعرسانی تلاطم
۹ خرداد ۱۳۹۱
مصاحبه تلاطم با واحد خلوصی پیرامون آئین بهائی و ایران امروز
سؤال: لطفاً قبل از پاسخ به پرسشهای اصلی مورد نظر، بیوگرافی خودتان را برای مخاطبان بیان کنید.
واحد خلوصی – دانشجوی محروم از تحصیل بهائی. در ابتدای سخن، مایلم که توجه شما و مخاطبان عزیز را به این نکته معطوف سازم که پاسخ پرسشهای مطرح شده صرفاً بیانگر دیدگاه شخصی خواهد بود و خواهشمندم مطلقاً آن را به عنوان پاسخ مسئول، نماینده یا هر عنوان دیگری از طرف جامعه یا جمعیتی از بهائیان قلمداد نفرمانید. با تشکر.
سؤال: با توجه به واقعیات موجود در جامعه ایران و وجود معضل حقوق ملیتهای ایرانی (کردها، بلوچها، آذریها، و غیره) از دیدگاه آیین بهایی راه حل این مشکلات در چیست؟ آیا آیین بهایی اصولاً اعتقادی به حقوق ملیتهای گوناگون و نژادی دارد؟
با توجه به آنچه از این آئین تاکنون آموختهام، وحدت به عنوان یکی از اساسیترین اصول بینشی این آئین از سطوح مذهبی، قومی، ملی و سایر مرزبندیهای فکری فراتر رفته و تحت عنوان ” وحدت عالم انسانی“ طرح میگردد. وحدت عالم انسانی یعنی ارتباط و اتحاد بین جمیع ملیتها و نژادها عالم در نهایت دوستی و مودت به طریقی که همیشه دنیا از خطر جنگ مصون و در امان باشد و بین تمام دول و ملل عالم صلح حقیقی و دائمی برقرار گردد.
نقطه مقابل این تفکر که ردپای آن را در تمامی مشکلات بشر کنونی میتوان بهوضوح مشاهده کرد، ”تعصب“ است که در تعالیم بهائی به عنوان هادم یا ویرانگر بنیان انسانی شناخته میشود. با محو شدن آثار تعصب جنسی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی، ملی، قومی، طبقاتی، فرهنگی و تعصباتی مبتنی بر تمایزات تربیتی و سنی، عالم بشری وارد عرصهای خواهد شد که کل عالم را یک وطن محسوب کرده و جمیع ساکنین آن را اهل این وطن میشمارد. شاید رسیدن به این منظر در ابتدا غیرممکن به نظر آید، اما در مقایسه عالم انسانی با کالبد و هیکل انسان و توجه به نشو و نمای تدریجی آن، مشخص میگردد که عالم اکنون در مرحله بلوغ بشر بسر میبرد و رسیدن به این اتحاد، بهتدریج دور از ذهن نخواهد بود. علاوه بر این نشانهها و علائم وحدت عالم انسانی در گوشه و کنار جهان در حال جلوه و بروزند، مردم جهان چه در گروههای موافق این وحدت و چه در گروههای مخالف آن شاهد رسیدن تدریجی بشریت به وحدتی خواهند بود که هیچ قوهای قادر به ممانعت از آن نیست. در واقع اعمال تبعیض نسبت به یک قوم یا گروه به این مناسبت که در اقلیت واقع است، تخدیش روح وحدت خواهد بود و موجب روسیاهی عاملین آن در ذهن تاریخی بشر و نسلهای آینده. تحقق صلح جهانی و رفع معضل ملیتها و نژادهای گوناگون ممکن نیست مگر آنکه تعصبات خشک و بیمنطق از بین رفته و تفکر وحدت عالم انسانی در قلب انسان نهادینه گردد. این پیام را بهاءالله، پیامبر ایرانی حدود یک قرن و نیم پیش به قلوب بشر رساند و بسیاری را دگرگون ساخت و عمر آئینش تاکنون نشان میدهد که چگونه جمیع طوایف و قبائل با بیشترین تنوع قومی، نژادی، زبانی، رنگی و پیشینه مذهبی میتوانند در زیر سایه وحدت عالم انسانی جمع گردند. البته در این مسیر تمام ادیان، بشریت را پلهپله از مراحل وحدت عبور دادهاند و هرکدام ما را مرحلهای به جلو راندهاند تا در این ظهور به مرحله وحدت عالم انسانی رسیدهایم. در این سطح وحدت که آن را وحدت در کثرت نیز مینامیم، تضاد و تنوع نژادی یا قومی موجب محبت و یگانگی میشود و همانند موسیقی، نتها و الحان مختلف با یکدیگر ترکیب میشوند و نغمهای موزون و ملیح را پدید میآورند.
سؤال: هماکنون عصری که در آن قرار داریم و به عنوان تمدن دمکراتیک قرن بیست و یکم مشهور شده است و تحت تأثیر موج سوم (دانایی) جهان روبه تکامل یابی به سوی همزیستی با قبول پلورالیسم فکری دارد آیین بهایی چه رویکردی را در قبال فرهنگ نوین جهانی و پلورالیسم فکری حاصله میتواند در پیش بگیرد؟
به طور کلی، پلورالیسم فکری با آن مفهوم که به پذیرش تنوع و بها دادن، به آن دلالت دارد در سؤال قبلی به اختصار به آن اشاره شد. بروز این نوع فرهنگ نوین ریشه در نیروهای عظیم فکری دارد که در سراسر جهان در حال جلوه و بروزند. نشانههای این تفکرات را در آرزوهای مردم برای پایان یافتن اختلافات، رنجها و ویرانیهایی که دیگر هیچ کشوری از آن مصون نمانده، میتوان دید. به نظرم رویکردی که جامعه بهائی در کنار این نوع فرهنگ فکری در پیشگرفته، تحولی دوگانه است که بهطور همزمان در آگاهی وجدانی افراد بشر و ساخت نهادهای اجتماعی صورت میگیرد. درواقع این رویکرد عامل نجات افراد از افراط و تفریطی است که ممکن است در مکاتب سوسیالیستی با معضل جمع گرائی مفرط یا مکاتب اومانیسمی با مشکل فردگرائی مطلق، به وجود آید و افراد را به تعادلی که سبب ارتقای فرد و جامعه در نفس یکدیگر خواهد بود، رهنمود میسازد. در آئین بهائی همزیستی مسالمتآمیز افراد در کنار یکدیگر و با افکار متنوع توصیهشده است، فقط مهم است که ما با تعصب و عدم تحمل افکار دیگران نخواهیم همه را به رنگ خودمان درآوریم و به طور کلی داشتن عقیده مربوط به هر فرد است و آزاد است ولی نباید باعث صدمه به دیگر افراد جامعه شود زیرا در آن صورت با اصل وحدت کل افراد بشر مخالف خواهد بود لذا هر کس میتواند افکار و عقاید خودش را داشته باشد ولی نباید داشتن این عقیده باعث عدم تحمل دیگر افراد جامعه شود و اسباب تعرض و ترور شخصیتی یا فکری دیگران را فراهم آورد. بسیار دور از واقعیت است اگر بخواهیم این تحول و پیشرفت تمدن نوین را با استناد به فرضیاتی کهنه و آغشته به خرافات و یا صرفاً فرضیاتی مادی بنا کنیم. لذا بازنگری دقیق و دوباره اندیشی راجع به تعاریف، خطمشیها، برنامهها و روشهای اجرائی برای رسیدن به این همزیستی مسالمتآمیز اجتنابناپذیر است. به عنوان مثال در تعالیم بهائی برای آگاهی وجدانی افراد در تعریف وحدت و اتحاد، عالم انسانی بارها به هیکل انسانی تشبیه شده است، این مثال نمایانگر آن است که جامعه انسانی از تودهای از واحدهای متفاوت تشکیل نشده و از معاشرت و همزیستی افرادی به وجود آمده که هر یک دارای هوش و اراده هستند. در هیکل انسان نیز بهرغم تناقضی که بهظاهر به نظر میرسد، یکپارچگی و پیچیدگی نظام بدن و ترکیب کامل همه سلولها تندرستی بدن را تضمین کرده و اجازه میدهد تا هر سلول توانائیهای مخصوص و پنهان خود را به منصه ظهور برساند. همه سلولها چه به لحاظ انجام دادن وظایف در بدن و چه به لحاظ سود مشترک که همان تندرستی کل بدن است، از بدن جدا نیستند. درواقع رشد جسمانی بدن بسیار والاتر از وجود بدن و اعضای آن است. در جهان نیز کثرت موجود که کثرتی است ذاتی، وحدت را از یکنواخت بودن متمایز میسازد، تحت این تفکر و با گذر از بلوغ جمعی جامعه انسانی، اصل وحدت در کثرت به کاملترین وجه نمودار خواهد شد، لذا بسیاری از اصول و تعاریف همانند اصل وحدت، در راه ساختن جهانی بهتر، مستلزم بازنگری و دوباره اندیشی جمعیاند، تعاریف و مفاهیمی همچون عدالت، مشورت، رابطه علم و دین، تساوی حقوق زنان و مردان، حقوق بشر، زبان و خط مشترک، ترک تعصبات، تعلیم و تربیت، تعدیل معیشت و غیره. با تعریف و تشکیل این چهارچوبهای ادراکی، قطعاً راهکارها و تکنیک های نوینی در رفع مشاکل بشری بهصورت ابتکارات فردی و جمعی جلوه و بروز میکند که مستلزم تحقیق و تتبع بیشتر در آثار بهائی است.
سؤال: چنانکه شاهد گذر تاریخ بودهایم پیروان آیین بهایی مورد محدودیت و آزار قرار گرفتهاند علی الخصوص در نظام جمهوری اسلامی ایران و در چند ساله اخیر در دوران ریاست جمهوری احمدینژاد این روند شتاب صعودی بیشتری به خود گرقته است. علت ایجاد چنین محدودیتها و ایراد اتهامات به پیروان این آیین چیست؟
این محدودیتها و اتهامات از اوایل قرن سیزدهم هجری آغاز گردید، در تاریخی که نیاکان و پیشینیان ما ندای بها الله را لبیک گفتند و شریک و سهیم ابتلائات و مشکلات آن مولای علیم برای ایجاد مدنیتی جدید و فرهنگی بدیع در جامعه بشری شدند. از آن گذشته پرافتخار تا به امروز که به جرئت میتوان گفت که هر خانواده بهائی در ایران از این تضییقات و صدمات بیامان سهمی داشته است، بهائیان همواره در وطن خود معرض بهتان و گرفتار آزار و تحقیر و توهین مخالفان بودهاند و در این راه از مال ومنال و جاه و جلال و راحت و ثروت و جان شیرین گذشتهاند. در طول این مدت با زدن تهمتهای فراوان از قبیل نجس بودن یا جاسوس بودن و … و عدم اجازه به بهائیان برای پاسخگویی شرایطی را فراهم کردهاند که جامعهای که در کنار ما زندگی میکند به ندرت جرئت نزدیک شدن به جامعه بهایی را پیدا کند و از حقیقت اعتقادی پیروان این آئین با خبر شود لذا از این طریق امکان تعامل جامعه بهائی با جامعه اطراف آن کم شده بود، اما در سالهای اخیر خوشبختانه با ایجاد فضای بیشتری برای گفتمان و تغییرات محسوس فرهنگی در جامعه ایران این فاصله کمتر شده است و توجه افراد جامعه بیشتر به این مطلب جلب شده است که به بهائیان نیز چون دیگر افراد جامعه نگاه کنند و از مظالمی که در این مدت بر آنها وارد شده است حداقل ابراز تأسف کنند. دلیل اصلی مخالفت با آئین بهائی از بدو ظهور آن تا به امروز آن بوده که مخالفان این آئین، پیامبر آن را مؤسس جامعهای بدیع مبتنی بر برابری و عدالت اجتماعی میدیدند و در آن، جا و مقامی برای خود نیافتهاند. این بیم و هراس از آن زمان تاکنون انگیزه بروز شدائد و بلایای متوالیه بر پیروان این آئین بوده است. گرچه با تغییرات سیاسی اخیر کشور ایران، وضعیت بهائیان وخیمتر شده است اما نمیتوان تمام این مصیبات و محرومیتها را به حکومت یا دولتی خاص منسوب نمود. در حقیقت آنچه واقع میشود سنتی است که در طول تاریخ حیات انبیا و ادیان همواره تکرار شده و میشود. آنچه تقدیر الهی برای بلوغ و اتساع قابلیت پیروان آئین بهائی برگزیده، گرچه ممزوج به انواع محن و بلایا است، ولی هدفش بروز جامعه ایست که قادر به انجام رسالت عظیم خود خواهد بود. به همین علت است که بهائیان ترجیح میدهند بمیرند و دینشان را انکار نکنند. بهائیان ایران اگرچه هنوز از آزادی محرومند، اما در آستانه آنند که مقام و موقعیت خود را به عنوان عضو شریف جامعه ایران کسب نمائید و سبب خدماتی جهت عزت و منقبت کشور مقدس ایران گردند. چراکه از دیدگاه آئین بهائی و در پیشبینیهای آن:
” ایران مرکز انوار گردد، این خاک تابناک شود و این کشور منور گردد و این بینام و نشان شهیر آفاق شود و این محروم محرم آرزو و آمال و این بیبهره و نصیب فیض موفور یابد و امتیاز جدید و سرفراز گردد.”
” افق ایران از پرتو آسمان روشن و منیر گردید. عنقریب آفتاب عالم چنان بدرخشد که آن اقلیم اوج اثیر گردد و به جمیع جهان پرتو اندازد و عزت ابدیه پیشینیان دوباره چنان ظهور نماید که دیدهها خیره و حیران گردد.”
به امید آنکه هر حکومت یا دولتی با توجه به عدالت و آزادی، بتواند مصداق پیشبینیهای آئین بهائی گردد.
سؤال: با توجه به رویدادهای اخیر در ایران بعد از دوران انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری تحلیل شما از آینده نظام سیاسی جمهوری اسلامی و دیدگاه آیین شما نسبت به وقایع اخیر چیست؟
مسلماً آنچه به عنوان “حوادث اخیر در ایران” نامیده میشود، سبب حزن و اندوه بنده نیز بوده است. این اندوه فارغ از هرگونه گرایش سیاسی، صرفاً به علت به خطر افتادن امنیت جوانانی است که مشتاق شکوفایی استعدادهای وسیع و نهفته خود هستند. یقیناً بهائیان به این اصل اساسی آئین خود که هرگونه فعالیت سیاسی حزبی را بر پیروان و مؤسسات خود شدیداً منع میکند متمسک خواهند ماند، چراکه تعدیل عالم اخلاق به اسباب معنوی میسر است و با تمسک به وسایل مادی و سیاسی ممکن نیست. شرکت در جریانات سیاسی و حزبی با اصل وحدت عالم انسانی که مهمترین و اصلیترین هدف جامعه بهائی است منافات دارد و در نتیجه جامعه بهائی در تشکلات حزبی وارد نمیشود ولی همت و انرژی خود را صرف ساختن دنیایی بهتر برای مردم و از بین بردن نابرابریهای فرهنگی و اجتماعی و معیشتی میکند و در عین حال در کلیه فعالیتهای غیر حزبی همگام با مردم هر کشوری که ساکن است فعالیت میکند. بنده نیز در کنار سایر بهائیان که اکنون به نمادی از ثبوت و استقامت در مقابل مشکلات و مشقات تبدیل گشتهاند، با اطمینان از آینده درخشان ایران، بر این باور استوار خواهم ماند که نور معرفت و دانائی سرانجام این کشور را منور خواهد نمود. عدالتخواهی و انصاف طلبی هموطنان روشنضمیر ما، با اتکا به قدرتی درونی که انسان را از آسیب کینه و نفرت محفوظ میدارد، موجب تداوم رفتاری منطقی و اخلاقی و سبب محبت و وداد خواهد شد. امید آنکه هرحکومت یا دولتی با توجه به عدالتخواهی و انصاف طلبی، سبب عزت و افتخار ایران و ایرانیان گردد.
سؤال: گرچه پرسشهای زیادی در مورد آیین بهایی و فراخوانی وحدت در عالم چه به صورت آیین و چه به صورت زبان و خط مطرح است، اما آنچه شما لازم میدانید به عنوان حسن ختام کلام بیان کنید؟
بحث جامع راجع به آئینی که استعداد جهانیشدن دارد و راهکارها و لوازم صلح جهانی و وحدت عالم انسانی را برای بشریت به ارمغان آورده است، نه در این مقال میگنجد و نه در حوصله یک مصاحبه. آنچه ذکر میگردد، صرفاً مروری اجمالی و گذرا بر آموزههای اساسی آئین بهائی است. امید آنکه این مختصر که مشروح آن در کتب و آثار بهائی بهوفور موجود است، علتی برای تتبع بیشتر در این آثار گردد. تمام تعالیم در این دیانت متوجه به تحقّق اتحاد و اتّفاق یا وحدت عالم انسانی است. برای رسیدن به این هدف راهحلی چند بُعدی ارائه میشود که میتوان آن را در اصطلاح نظم بدیع خلاصه کرد. منظور از نظم بدیع مجموعۀ احکام و مبادی روحانی و اداری دیانت بهائی است؛ اما آنچه در درجه اول اهمیت قرار دارد ایجاد اعتقاد و تعهّد به وحدت عالم انسانی در همه افراد بشر است. اگر این تعهد در سطح اقدامات و افکار باقی بماند، ثمرات آن محدود و ناپایدار خواهد بود؛ تنها در صورتی میتوان به تعهّدی پایدار و عمیق دستیافت که این تعهد به سطح ایمان وارد شود. همچنین تدیّنی که دیانت بهائی خواهان ترویج و تبلیغ آن است تمسک به مجموعهای از اعتقادات و اعمال تعصبآمیز و خشک ظاهری نیست، بلکه مفهومی بسیار وسیعتر و مهمتر دارد. درواقع دیانت، تعالیم الهی است که سبب تربیت افکار عالی و تحسین اخلاق و حیات روحانی و ترویج مبادی عزت ابدیّهء عالم انسانی میگردد. لذا از یک دین محیی و نباض انتظار میرود که مطابق علم و عقل باشد و سبب الفت و محبت شود. اگر مطابق علم و عقل نباشد به وهم تبدیل میگردد و ممکن نیست سبب اطمینان قلب شود و به آن دین نمیگویند. تعلیم دیگر در این آئین تحری حقیقت است، یعنی هر انسانی باید شخصاً و منصفانه به جستجوی حقیقت بپردازد و از تقلید بدون تفکّر یا تفکّر متعصبانه بپرهیزد. انسان اکنون به درجهای رسیده که دیگر به تقلید محتاج نیست. آنچه احتیاج دارد مشورت است که سبب رسیدن به حقیقت خواهد شد. در تعلیمی دیگر یعنی تعلیم و تربیت اجباری و عمومی که تحقّق وحدت عالم انسانی به آن وابسته است، میتوان وحدت اصول و قوانین را تربیت و تدریس نمود تا جمیع بشر تربیت واحد شوند؛ یعنی تعلیم و تربیت در جمیع مدارس عالم باید یکسان گردد، اصول و آداب یک اصول و آداب شود و وحدت عالم بشر از دوران کودکی در قلوب نهادینه شود. مفهوم تعلیم و تربیت یکسان که مطرح شد، صرفاً مربوط به اصول مشترک حیاتی جهانی برای ایجاد و حفظ وحدت و صلح است و نه “یکسانسازی” ای که منکر تنوع آداب و فرهنگ اقوام مختلف است. یکی دیگر از تعالیم آئین بهائی تساوی حقوق زنان و مردان است که منجر به ترقیات خارقالعاده در عالم انسانی خواهد شد چراکه زنان بهعنوان اول مربی و معلم انسانی یک رکن مهم از دو رکن عظیمند. درواقع میتوان عالم انسانی را به پرندهای تشبیه کرد که دارای دو بال است، یک بال آن مردان و بال دیگر زنان، باید هر دو بال قوی باشند تا عالم انسانی بتواند پرواز کند. دیگر تعلیم آئین بهائی تحت عنوان ترک تعصبات مطرح میگردد که انواع تعصبات خشک و بیمنطق جوامع بشری همانند تعصّب دینی، تعصّب مذهبی، تعصّب وطنی، تعصّب سیاسی را هادم بنیان انسانی میداند. علت چنین تعصباتی عدم آگاهی از این واقعیات است که حقیقت ادیان الهی یکی است، جمیع بشر از یک نوع و خانوادهاند و بندگان یک خداوندند، از یک جنس به وجود آمدهاند و این تقسیمبندی و گروهبندی کار خداوند نیست. خداوند همه انسانها را روی یک زمین خلق کرده و همه را یکسان خلق کرده، لذا پیش او فرقی وجود ندارد، این وهم ما انسانهاست که چنین تقسیماتی را انجام دادهایم و نسبت به آنها تعصب پیداکردهایم تا بدان جا که حاضر به جنگ وقت برای آن نیز هستیم. در تعالیم بهائی برقراری صلح مستلزم طی مراحل متعددی است که در آثار بهائی بهعنوان صلح اصغر و صلح اکبر و صلح اعظم از آنها نامبرده شده است. مرحله صلح اصغر، صلح میان دولتهای مستقل است، مرحله بعد که صلح اکبر نام دارد عبارت از تشکیل یک حکومت جهانی مافوق حکومتهای ملی است. مرحله صلح اعظم که مقصد اصلی دیانت بهائی است صلح حقیقی میان عموم انسان هواست. این صلح زمانی روی خواهد داد که جنبههای روحانی و معنوی برجهان غلبه یافته و جمیع نژادها، مذاهب، طبقات و ملل در هم ادغام شوند. یکی دیگر از تعالیم اساسی دیانت بهائی برای تحقق وحدت عالم انسانی وحدت زبان و خط است، یعنی یکزبان و خط بینالمللی انتخاب یا اختراع شود که علاوه بر زبان مادری در همه مدارس عالم آموزش داده شود تا همه مردم عالم بتوانند بهراحتی باهم ارتباط برقرار نمایند و سوءتفاهمت و موانع ارتباطی از میان برداشته شود. در این صورت انسان به دو زبان نیاز دارد، زبان وطنی و زبان عمومی که با آن با جمیع عالم محاوره مینماید. تعلیم مهم دیگری که به رفع اختلافات و برقراری وحدت کمک میکند، تعدیل معیشت و حل مشکلات اقتصادی عالم است. دیانت بهائی خواهان مساوات کامل نیست و آن را نه ممکن میداند و نه مطلوب، اما خواستار آن است که اختلاف طبقاتی شدید از میان برود؛ اما قوانین بهتنهایی نمیتوانند مشکلات اقتصادی عالم را برطرف کنند. برای رسیدن به این هدف تعالیم روحانی ضروریتر است، یعنی این افراد انسانی هستند که باید به میل و رغبت خود دیگران را هم از اموال خود نصیب بخشند. ایجاد چنین خصلتی نیازمند تربیتی است که ادیان الهی میتوانند آن را در افراد ایجاد نمایند. تعلیم دیگر عدم مداخله در امور سیاسی است. واقعیتی که باید آن را پذیرفت این است که دین از سیاست جداست. در جهان امروز سیاست به معنای عضویت در احزاب و فرقههای سیاسی است و دیانت بهائی که اهل عالم را به وحدت فرامیخواند از هرگونه تحزّب و فرقهگرایی دوری میکند، چون عضویت در یک حزب به معنای دشمنی و مخالفت با احزاب دیگر است. درعینحال باید بهیقین بدانیم که نباید ازآنچه ذکر شد این شبهه ایجاد شود که بهائیان به امور و مصالح کشور خویش بیاعتنا هستند و یا از حکومت رایج موجود در وطنشان سرپیچی میکنند و یا از وظیفه مقدسشان در ترویج کامل مصالح دولت و ملت خویش سرباز میزنند، بلکه مقصود این است که بهائیان در خدمت صادقانه و بیشائبه و وطن پرستانه به مصالح کشورشان به نحوی عمل میکنند که با موازین اصالت و کمال و حقیقت تعالیم آئین بهائی منافاتی نداشته باشد. باید دانست بهائیان همانطور که به عالم انسانی عشق میورزند به کشور و ملت خود نیز عشق میورزند. امید آنکه این مختصر که مشروح آن در کتب و آثار بهائی بهوفور موجود است، علتی برای تتبع بیشتر در این آثار گردد.
[متن بالا رونویسی از اصل سند است. اگر به نکتهای برخورد کردید که دقیق رونویسی نشده است لطفاً به نشانی ایمیل در صفحه تماس با ما بفرستید]